سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسمس عاشقونه

کاشکی...

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...

هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم... 

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...

هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...

نگاه...

نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم

ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد 

به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم

ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند

شانه هایت...
سر بروی شانه های مهربانت میگذارم 
عقده ی دل میگشایم
گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
غمگین دیدارم
ببین غمگین،
ببین دلتنگ دیدارم...
ببین خوابم نمی آید،
بیدارم...
نگفتم تا کنون اما کنون بشنو
تورا بیش از همه کس دوست میدارم















[ سه شنبه 93/3/27 ] [ 3:43 عصر ] [ فاطمه عزیزی ] [ نظر ]