سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه سایت مفید

یه سایت خوب و خنده آور 4jok.com



[ پنج شنبه 93/3/29 ] [ 10:12 عصر ] [ فاطمه عزیزی ] [ نظر ]

سایر امکانات

Avazak.ir 12 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 11 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 10 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 09 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 08 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 07 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 06 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 05 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 04 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 03 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 02 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1
Avazak.ir 01 قرار دادن آویزهای زیبا در وبلاگ 1


[ سه شنبه 93/3/27 ] [ 5:39 عصر ] [ فاطمه عزیزی ] [ نظر ]

دیگرامکانات

براتون چندتا جدا کننده متن گذاشتم.

Avazak.ir Line30 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line31 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line32 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line33 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line34 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line35 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line36 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line37 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line38 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line39 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line40 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line41 تصاویر جداکننده متن (3)
Avazak.ir Line42 تصاویر جداکننده متن (3)


[ سه شنبه 93/3/27 ] [ 5:36 عصر ] [ فاطمه عزیزی ] [ نظر ]

جوک هفته

فرجه چیست؟
همانطور که قبل از ذبح به گوسفند آب میدهند، به دانشجو هم قبل از امتحانات فرصتی میدهند تا برای خودش خوش باشد .
دانشجو در ابتدای شروع فرجه کمی جزوهها را نگاه میکند و بعد از ناامیدی همچون فردی که بهش گفتهاند تا دو ماه دیگر میمیری برو هر غلطی که میخواهی بکن، از هیچگونه لذتجویی ( اعم از دیدن فیلمهای ندیده،
خوابیدن در حد خواب زمستانی خرسها، انجام بازیکامپیوتری به صورت نان استاپ، عبور از مخاطب خاص و مخاطب قرار دادن عام و ... ) دریغ ننموده و خود را به درجه فنایفیالفرجه میرساند . بطور کلی میتوان گفت آن میزانی که دانشجویان ما در ایام فرجه لذت جویی میکنند، میلیاردر آمریکایی در وگاس نمیکند .
ولیه نظرم همین که دانشجو در این ایام جلوی خودش را میگیرد و معتاد نمیشود جای تقدیر دارد.

Avazak.ir Line17 تصاویر جداکننده متن (2)

آهنگ های علی عبدالمالکی:
انگاری مریضم
به درک
روانیتم
کور بودم
خدانشناس
آهنگ های به زودی روانه بازار میشود:
برو گم شو
کثافت بیشور

به جهنم
برو بمیر و...



[ سه شنبه 93/3/27 ] [ 4:20 عصر ] [ فاطمه عزیزی ] [ نظر ]

طنز هفته

تفکیک جنسیتی

 

بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی درسراسر اماکن خصوصی وعمومی کشور ؛
به بررسی روند رشد و نمو یک کودک(پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.

1) در مسیر برگشت از مهد کودک :
لضا لضا (همان رضا ) من مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !
رضا : مامان چیه ؟!

2) 3 سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه
راننده رو به بچه های داخل سرویس :
همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!
جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟

3 ) 5 سال بعد از 3 سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی
رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم.!!
جواد : چی ؟
رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم
جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا !

4) 4 سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا
رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا
جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.
صداش خیلی عجیب غریب بود.
یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!
رضا : تو چی گفتی ؟
جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد !

5 ) 6 سال بعد ؛ دانشگاه
جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!
رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟

6 ) چند سال بعد ، شب خواستگاری
جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!

7 ) چند ماه بعد ، شب ازدواج
جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟!
خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!

8 ) خیلی سال بعد ، دوران کهولت
جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟
خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟

9) خیلی سال بعد
نسل ایرانی منقرض شد.

 



[ سه شنبه 93/3/27 ] [ 3:58 عصر ] [ فاطمه عزیزی ] [ نظر ]

اسمس عاشقونه

کاشکی...

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...

هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم... 

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...

هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...

نگاه...

نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم

ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد 

به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم

ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند

شانه هایت...
سر بروی شانه های مهربانت میگذارم 
عقده ی دل میگشایم
گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
غمگین دیدارم
ببین غمگین،
ببین دلتنگ دیدارم...
ببین خوابم نمی آید،
بیدارم...
نگفتم تا کنون اما کنون بشنو
تورا بیش از همه کس دوست میدارم















[ سه شنبه 93/3/27 ] [ 3:43 عصر ] [ فاطمه عزیزی ] [ نظر ]